برنامه ریزی توسعه فردی (بخش هفتم)
کشف مجدد خود

برنامه ریزی توسعه فردی  (بخش هفتم)

کشف مجدد خود


مانتین ویو، کالیفرنیا

اتاقی مملو از کارمندان Google كه با دىست هاي بالاي سر و قهقهه زنان از این طرف به آن طرف می‌چرخند.

سخنران از آنها پرسیده است که آیا برخی از گفتگوهای دروتی خود را در  اسلایدهای نمایش داده شده می بینند یا خیر؟!!!


"شما به زندگی خود و این که به کجا می روید فکر می کنید و این سوال که «آیا  همه چیز همین است؟» ناخواسته پیش می آید و باعث ناراحتی شما می شود."

 

«شما دائماً برنامه‌ریزی می‌کنید که زندگی‌تان را «زمانی که» چیزی اتفاق بیافتد یا چیزی حل شود، تنظیم خواهید کرد: زمانی که پروژه بزرگی که روی آن کار می‌کنید تکمیل شود؛ زمانی که مادرتان پس از عمل جراحی بهبود یافته و بیمارستان را ترک کند؛ وقتی که فرزندتان به دنیا بیاید؛ زمانی که همسر شما که در جستجوی کار است، شغل پیدا کند.»


«شما همه وقایع را از نظر تأثیر آنها بر خودتان ارزیابی می کنید. اگر همسرتان یک پیشنهاد شغلی عالی دریافت می‌کند، از خود می‌پرسید که چگونه بر روابط شما تأثیر می‌گذارد؟ یا اگر رئیس‌تان اخراج می‌شود، از خود می‌پرسید که آیا آن شغل را به دست خواهید آورد یا چگونه با هر کسی که بعداً می‌آید کنار می‌آیید.»

Srikumar Rao ، یک مجری شوخ طبع با خنده، توضیح می دهد که چگونه همه ما در میان یک جریان دائمی از زمزمه های درونی زندگی می کنیم.

زمزمه هایی که "مدل های ذهنی" ما را از نحوه عملکرد جهان شکل می دهد.

رائو با تکان دادن سر به موج شانه‌ بالا انداختن ها، انحراف چشم و سر خاراندنی که در پی می‌آید، اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «همه شما در یک دنیای رویایی زندگی می‌کنید.»

زمزمه ای در میان جمعیت موج می زند.

او می‌گوید: «تمام زندگی شما، از جمله واقعیتی که تجربه می‌کنید، مجموعه‌ای از داستان‌هایی است که به خودتان گفته‌اید و هم چنان نیز ادامه می‌دهید.»

با این سخنان چند نفر از شرکت کنندگان که ظاهراً پیام های فوری را در بلک بری خود دریافت کردند، از اتاق خارج شدند. اما بیشتر آنها مانند.

چهل دقیقه بعد، بیشتر آنان با تغییر اساسی در دیدگاه خود در مورد زندگی، محل را ترک نمودند.


تغییر دیدگاه

 

رائو که معتقد است "مهم است یاد بگیریم چگونه با قدرت تلاش کنیم و در عین حال آرام بمانیم"، ادعا می کند که هیچ یک از ایده های او اصیل نیستند.

او می‌گوید هر آن چه وی ارائه می‌کند از سنت‌های معنوی و فلسفی هزاره‌ای نشأت می‌گیرد که ریشه در مبانی شرایط انسانی دارد.

شاید به همین دلیل بود که پیام او حتي در میان كاركنان گوگل که مظهر قدرت فکری و تکنولوژیک بود، طنین انداز شد.  

به نظر می رسد نحوه زندگی و کار ما در يك عصر دیجیتال با سرعت نور و در نهایت توسط عناصر بی انتهای انسانی شکل گرفته است.

و این عناصر انسانی است که ما باید هنگام آماده شدن برای اصلاح مدل های کسب و کار شخصی خود به آنها توجه کنیم.

همه در آرزوی رهایی از گفتگوهای های ذهنی خود باخته اند و چه کسی است که رویای ساختن مجدد خود را نداشته باشد؟

بیایید با تنوعی از جنس یک آزمایش فکری زیبا که توسط فیلسوف بزرگ بریتانیایی برتراند راسل در اوایل دهه 1900 ابداع شد، شروع کنیم:

تصور کنید 20 نفر به طور هم زمان یک صندلی (a) را مشاهده می کنند. هر یک از 20 بیننده صندلی را متفاوت می بینند.

برخی از افراد صندلی را این گونه می بینند (b). دیگران این دیدگاه را دارند (c). یک فرد بلند قد ممکن است (d) را ببیند.

به عبارت دیگر می تواند 20 دیدگاه مختلف از یک صندلی وجود داشته باشد.

آیا همه این دیدگاه ها دقیق هستند؟ بله

پس اگر همه آنها دقیق باشند، کدام یک صندلی است؟

جواب؟ هیچ کدام از آن ها.

همه دیدگاه ها صرفاً بازنمایی صندلی هستند، نه خود آن و در حالی که خود صندلی ممکن است یک واقعیت واحد باشد، مردم آن را به روش های متفاوتی تجربه می کنند.


در واقع درک ما از صندلی بیشتر از واقعیت حقیقی خود صندلی روی ما تأثیر می گذارد.

بنابراین تجربه معنادار از صندلی مبتنی بر یک بازنمایی صرف (دیدگاه ما) است نه صندلی واقعی.

منظور راسل این بود: ما هرگز نمی‌توانیم واقعیت فیزیکی صندلی را به طور کامل ببینیم یا کاملاً بدانیم، حتی اگر می‌دانیم چنین واقعیتی وجود دارد.
دیدگاه ما همیشه دانش ما را محدود می کند.

با این حال!

اگر دور دایره بینندگان راه می رفتید و لحظه ای پشت سر هر نفر می ایستادید و به صندلی خیره می شدید، خودتان چشم اندازهای متفاوتی از صندلی می دیدید.

بنابراین اگر 20 نفر می توانند 20 دیدگاه در مورد صندلی داشته باشند، می توانید دیدگاه خود را نسبت به صندلی با تغییر زاویه دید خود تغییر دهید.

به طور خلاصه شما قدرت درک مجدد واقعیت را دارید.


نکته اصلی این جا است: درک مجدد واقعیت می تواند واقعیت را تغییر دهد.

هر چیزی که در مورد شغل، زندگی عاشقانه و خانواده و دوستان تان درک می کنید، لزوماً واقعیت نیست، صرفاً درک شما از واقعیت است. و ادراک شما تنها یک واقعیت ممکن را نشان می دهد یکی از 20 نما از صندلی نه تنها واقعیت.

مشکلات زمانی به وجود می‌آیند که فرض کنیم «واقعیتی» که درک می‌کنیم (تقویت شده توسط صحبت‌های ذهنی مانند این که من در حرفه‌ام شکست می‌خورم، رئیسم از من متنفر است، همکاران حسود تلاش‌های من را تضعیف می‌کنند، و غیره) واقعیت است.

به طور قابل توجهی دنیایی که ما آن را تجربه می کنیم، واقعی نیست.

رائو می گوید:

«ما آن را اختراع کردیم. ما آن را از قطعات و جزئيات ساخته ایم. ما آن را از مدل های ذهنی خود بیرون آوردیم و سپس بر اساس دستور آنها زندگی کردیم. و پس از انجام همه این کارها، بدون این که بدانیم مدل های ذهنی ما صرفاً از ادراک ساخته شده اند نه واقعیت ها، به زندگی خود ادامه دادیم.»


فراتر از مدل های ذهنی

هنگام آماده شدن برای اختراع مجدد یک مدل کسب و کار شخصی، تمرین رهایی از محدودیت‌های خودخواسته می‌تواند مفید باشد.

ممکن است با تمرین زیر آشنا باشید که اغلب به شرکت‌کنندگان کمک می‌کند تا درباره مدل‌های ذهنی  یا همان فرضیات ناگفته فکر کنند.

الگوی 9 نقطه ای مشابهی را روی یک کاغذ ایجاد کنید و با این دستورالعمل پیش بروید:

 

1. هر 9 نقطه را به هم بپیوندید.
2. بیش از چهار خط مستقیم نکشید.
3. مداد خود را از روی کاغذ بلند نکنید.
4. خطوط ممکن است در هر زاویه ای کشیده شوند.
5. وقتی کارتان تمام شد، از هر نقطه باید یک خط عبور کند.


راه حل (به معنای واقعی کلمه) این است که خارج از چارچوب فکر کنید.

فرض ناگفته بسیاری از ما  یا همان "الگوی ذهنی" ما در مورد این پازل این است که باید در چارچوب محدود شده توسط 9 نقطه باقی بمانیم.

اما حل این معما در چارچوب این فرض غیرممکن است. همان طور که Benjamin and Rosamund Zanders نوشتند، محدودیت ها همه اختراع شده اند:

چارچوب‌هایی که ذهن ما ایجاد می‌کند، آن چه را که ما ممکن می‌دانیم، تعریف و محدود می‌کند.

هر مشکل، هر دوراهی، هر بن‌بستی که در زندگی با آن روبرو می‌شویم، فقط در چارچوب یا دیدگاه خاصی غیرقابل حل به نظر می‌رسد. جعبه را بزرگ کنید.

یک چارچوب دیگر در اطراف داده ها ایجاد کنید. اغلب مشکلات ناپدید می شوند در حالی که فرصت های جدید ظاهر خواهند شد.


در این جا یک پازل واقعی دیگر وجود دارد:

تنها با اضافه کردن یک خط، این رابطه برقرار خواهد شد.



یک راه حل آسان این است که یک خط عمودی روی  علامت "مساوی " بکشید. اما راه حل دیگری وجود دارد. آیا می توانید آن را پیدا کنید؟
 


رائو تمرین دیگری را پیشنهاد می‌کند تا به شما کمک نماید روی مدل‌های ذهنی ناکارآمد (درک تان از واقعیت) کار کنید.


یک کاغذ و مداد بردارید و به موقعیتی فکر کنید که شما را آزار می دهد و آن را روی کاغذ توصیف کنید.

نحوه توصیف Amber Lewis  را بخوانید، سپس سعی کنید واقعیت جدیدی را مانند او تصور نمایید.


ویراستار

«نویسندگان نشریه به من احترام نمی گذارند. آنها مدام در خصوص موضوعات مختلف بحث می‌کنند.»


معمولاً مشکلات متنی را طریق ایمیل برای نویسندگان می فرستم و توضیح می دهم که چگونه از این موارد می توان اجتناب کرد و چرا توجه به آنها بسیار مهم است. ولی آنها نکات من را نادیده می گیرند. شاید من برای این موقعیت خیلی جوان هستم، یا شاید اصلاً برای رهبری ساخته نشده باشم."

 

آمبر این "واقعیت"  یعنی مشکلات کار با نویسندگان را با گذشت زمان بیشتر و بیشتر احساس می کرد. 

وقتی این اتفاق می‌افتد، زمان آن است که به یک واقعیت جایگزین دست پیدا کنید:
واقعیتی که همان موقعیت را توضیح می‌دهد، اما به‌طور مؤثرتری به شما خدمت می‌کند.

در این جا واقعیت جایگزینی است که آمبر تصور کرد این بود:

ممکن است برخی از نویسندگان تازه وارد شرکت با سبک و حجم کاری ما سازگار نباشند. به‌علاوه من فقط از طریق ایمیل با آن‌ها تعامل داشته‌ام. وقتی ارتباط کاملاً آنلاین باشد می‌توان به راحتی تفسیر نادرست از ارتباط را اصلاح کرد.»

رائو تأکید می کند که واقعیت جایگزین شما باید:

1. بهتر از آن چه اکنون تجربه می کنید باشید.

2. فردی باشید که بتوانید به طور قابل قبولی این واقعیت جایگزین را بپذیرید.

هنگامی که یک جایگزین قابل قبول و ترجیحی را انتخاب کردید، تصور قبلی خود را رها کنید و واقعیت جدید را بپذیرید. طوری زندگی کن که انگار حقیقت دارد.

رائو می‌گوید همان طور که در این واقعیت جایگزین زندگی می‌کنید، فوراً هر شواهدی را که این رویکرد جدید را تأیید می‌کند تصدیق کنید و روی آن تمرکز کنید.

شواهد متناقض را قاطعانه نادیده بگیرید. ممکن است احساس کنید که در حال بازی کردن هستید. شما درست می گویید. واقعاً همین طور است.

در نهایت به نقشی تبدیل خواهید شد که می خواهید ایفا کنید.

آمبر برای کمک به پذیرش واقعیت جدید خود تصمیم گرفت جلسات حضوری با نویسندگان ترتیب دهد تا بتواند سبک کار را بررسی کند، به سؤالات پاسخ داده و در مورد موضوعاتی که نامشخص یا دشوار بودند از طریق ایمیل به افراد توضیح دهد و راهنمایی کند.

نتیجه چه بود؟ معلوم شد که وضعیت واقعی به واقعیت ترجیحی آمبر بسیار نزدیکتر است.


ابداع یک چیز بهتر

به مدل کسب و کار شخصی خود فکر کنید.

بوم به عنوان یک ابزار مدل سازی برای درک مجدد واقعیت به روش هایی است که بهتر می توانند به شما خدمت کنند.

به خاطر داشته باشید که بازتعریف مدل کسب و کار شخصی می تواند سخت باشد. زیرا در مقایسه با سازمان ها، مردم اولویت های غیر کاری بیشتر و اهداف روشن کمتری دارند.

با این حال سازمان‌ها  با وجود اولویت‌های غیر کاری کمتر و اهداف واضح‌تر، مقاومت و مبارزه با نوآوری در مدل کسب و کار در آنها زیاد است.

در سازمان ها با وجود تلاش‌ برای اجرای یک فرآیند، نوآوری هم چنان آشفته و غیرقابل پیش‌بینی است.

به طور کلی به دلیل عدم اطمینان تا زمانی که یک راه حل خوب ظاهر شود، نیاز به توانایی مقابله با ابهام ضروری است.

گاهی در این مسیر انرژی و زمان زیادی صرف می شود ولی دستیابی به یک مدل ذهنی ارزشمند و پیش برنده ارزش همه هزینه ها را خواهد داشت.



منبع: کتاب Business Model You (اُستروالدِر)


برنامه ریزی توسعه فردی (بخش هفتم)
Fatemeh Shakhsian ۱۴۰۱/۰۷/۰۷ ۰۴:۳۱:۳۰
اشتراک گذاری این پست
بایگانی
ورود برای ارائه نظر
برنامه ریزی توسعه فردی (بخش ششم)
تعیین اهداف حرفه ای خود