برنامه ریزی توسعه فردی (بخش دهم)
ارزش کسب و کار خود را محاسبه کنید

برنامه ریزی توسعه فردی (بخش دهم)

ارزش کسب و کار خود را محاسبه کنید.

 

از چک حقوق چه چیزی می توان آموخت؟


همان طور که پیش از اشاره شد همه سازمان‌ها به مدل‌های کسب‌ و کار بادوام نیاز دارند و «قابل‌دوام» به این معنی است که جریان نقدینگی ورودی بیشتر از جریان نقدینگی خروجی شود. (حداقل به همان اندازه که پول نقد خارج می شود، وارد شود).

این تقریباً برای همه شرکت ها و افراد صادق است.

این محتوا به شما کمک می کند تا روشی کلیدی برای ارزش گذاری مشتریان بالقوه برای خدمات تان به دست آورید.

برای ردیابی عملکرد خود، سازمان ها از صورت سود و زیان، فهرستی جزئی از فروش و هزینه ها استفاده می کنند.

صورت‌های درآمد به سازمان‌ها کمک می‌کند تا عملیات خود را درک کرده و قابل دوام باقی بمانند.

تعداد کمی از افراد از صورت‌های درآمد رسمی استفاده می‌کنند و اکثراً  ابزارهای مشابهی را به کار می برند.

به عنوان مثال برخی افراد دسته چک خود را میزان قرار داده و از بودجه برای پیگیری صورتحساب ها و چک های حقوق استفاده می کنند.

بیایید با نگاه کردن به یک مثال شخصی در مورد صورت های درآمد بیاموزیم. بعد از آن خواهیم دید که چگونه مفاهیم مشابه برای شرکت ها اعمال می شود.



درآمد Emily

Emily به عنوان یک تحلیلگر زنجیره تأمین در شرکت بزرگ تولید کفش است و حدود 4000 دلار در ماه درآمد دارد.

پس از پرداخت صورت‌حساب‌ها در هر ماه، او 450 دلار را پس‌انداز می کند و آن را به حساب خود در بازار تبادل پول واریز می‌ نماید.

آیا به دست آوردن 450 دلار در هر ماه یک سود سنگین محسوب می شود؟

اگرچه 450 دلار به نظر متوسط می رسد، اما از نظر تجاری، بیش از 11 درصد سود است (450 دلار تقسیم بر 4000 دلار).

تعداد کمی از شرکت ها می توانند 11 درصد از درآمد خود را پس انداز کنند.

بنابراین باور کنید یا نه، بر اساس درصد، امیلی از بسیاری از شرکت های جهان سود بیشتری دارد!

اما "سود" برای بسیاری از افراد کلمه تأسف باری است. 

تصاویری از فروشندگان خودروهای دست دوم را تداعی می‌کند که اولین خریداران بار اول را با نقره داغ می کنند. یا هکرهای وال استریت که اوراق بهادار تقلبی می‌فروشند.

سود و درآمد

 ما با درک این موضوع که به اصطلاح سود صرفاً مازاد بر وجوه ورودی نسبت به خروجی است، حس بهتری خواهیم داشت.

در مورد امیلی، سود او همان چیزی است که به درستی در ازای کار سخت و شهروندی خوب حفظ می کند.

این چیزی است که او برای خدمات رسانی خوب به مشتریانش به دست می آورد.

کسب درآمد مهم است.

امیلی چگونه می تواند برای بازنشستگی پس انداز کند یا پول کافی برای فرستادن فرزندانش به دانشگاه کنار بگذارد؟

به طور مشابه به غیر از ایجاد درآمد، چگونه یک شرکت می تواند در تسهیلات جدید سرمایه گذاری کند یا کارکنان جدید را استخدام کند؟

ایجاد درآمد کافی برای پرداخت هزینه ها و نداشتن پس انداز ("نقض کردن" در شرایط تجاری) یک فرمول ضعیف برای افراد یا سازمان هایی است که آرزوهایی فراتر از بقای صرف دارند.

"درآمد" و "سود" دقیقاً به همین معنی است. اما "درآمد" کلمه مناسب تری است.

علیرغم رسوایی های مالی ایالات متحده در اواخر دهه 2000، اکثریت قریب به اتفاق شرکت ها به سختی تلاش می کنند تا درآمد متوسطی کسب کنند، درست مانند امیلی. درآمد یا بین صاحبان توزیع می شود، مجدداً در عملیات سرمایه گذاری شده یا برای پرداخت وام استفاده می شود.

آیا مقایسه یک کارمند با یک شرکت بزرگ به نظر شما درست است؟

شما تنها نیستید! به عنوان یک فرد، بسیاری از ما بر اساس اصول عمل می کنیم و برای رسیدن به اهدافی به دور از شیوه های تجاری تلاش می نماییم.

از یک نظر این درست است. افراد و شرکت ها قطعاً متفاوت هستند.

با این وجود به عنوان کارمندان، پیمانکاران یا کارآفرینانی که خدمات ما را به مشتریان می فروشند، مفید است که در مورد روابط کاری با شرایط تجاری فکر کنیم.

هدف این محتوا این است که خود را به‌عنوان شرکت‌های تک‌نفره تصور کنیم. شرکت‌هایی که درآمدزایی می‌کنند، هم برای سازمان‌هایی که در آن کار می‌کنیم و هم برای خودمان.

بنابراین بیایید در مورد سود و زیان بحث کنیم. خودتان را برای کمی ریاضی آماده کنید. برای این تلاش پاداش خوبی دریافت خواهید کرد.


صورت درآمد

صورت درآمد سه دسته را از بالا به پایین فهرست می کند:
(1) پولی که وارد می شود.
(2) پولی که بیرون می رود. و
(3) پولی که باقی مانده است.

در زبان تجاری به این سه دسته فروش، هزینه، و درآمد می گویند.

ساده است، درسته؟

شرکت ها حداقل سالی یک بار صورت سود و زیان تهیه می کنند تا:

عملکرد درآمدی آنها را شرح دهد.

• هزینه های بیش از حد را شناسایی کند.

• چگونگی رشد یا کاهش فروش را تجزیه و تحلیل کند.


در طول زمان صورت‌های درآمد شرکت ها پیچیده‌تر از امیلی است، اما تنها به این دلیل که دسته‌بندی هزینه‌های اضافی، کمک هزینه‌های مالیاتی، و موارد دیگر دارد، ما می‌توانیم با خوشحالی به منظور کار بر روی مدل‌های کسب‌وکار فردی آنها را نادیده بگیریم.

فرمول اصلی این است:
هزینه - فروش = درآمد


 با نگاهی به "چگونه شرکت ها از پول استفاده می کنند" در زیر، خواهید دید که چگونه تفکر صورت سود و زیان برای هر سازمانی، خواه انتفاعی، دولتی یا غیرانتفاعی اعمال می شود.




معنای واقعی پرداخت در خانه


به لیست درآمد امیلی در زیر نگاهی بیندازید.

توجه داشته باشید که دستمزد خالص او (2880 دلار) بسیار کمتر از حقوق ناخالص او (4000 دلار) است. کسر مالیات، تامین اجتماعی، و سایر کسرهای حقوق و دستمزد - از جمله کمک به حق بیمه درمانی او و مدیکر - باعث تفاوت 1120 دلاری می شود.

ما می‌توانیم 1120 دلار کسر حقوق و دستمزد را به‌عنوان نوعی «هزینه درآمد» در نظر بگیریم - هزینه‌ای که امیلی باید به‌عنوان شرط کارمند و شهروند بودن پرداخت کند.
(به عنوان کارمند، او از بیمه درمانی و مزایای بازنشستگی برخوردار است، و او به عنوان یک شهروند از حفاظت پلیس و آتش نشانی، آموزش رایگان برای فرزندانش و بسیاری از مزایای دیگر برخوردار است.)

به طور طبیعی امیلی مایل است دستمزد خالص خود را به حداکثر برساند. اما او در این موضوع چاره‌ای ندارد:
اگر می‌خواهد به عنوان کارمند درآمد کسب کند (و با اداره مالیات رابطه خوبی داشته باشد) باید کسر حقوق و دستمزد را برای مالیات و مزایا بپذیرد. بنابراین هزینه درآمد او، به اصطلاح، 28 درصد از حقوق او است.

اکنون، خود را (دوباره!) آماده کنید تا معنای واقعی پرداخت را بررسی کنیم.

به یاد داشته باشید که امیلی تمام هزینه های زندگی خود را از محل دستمزد  خالص 2880 دلاری خود پرداخت می کند، نه از حقوق ناخالص 4000 دلاری خود.

این یک واقعیت آشکار است، اما پیامدهای مهمی برای درک اصول سازمانی (و نحوه تعیین حقوق شما) دارد.

در اینجا دلیل آورده می شود:

مانند امیلی، شرکت‌ها باید هزینه‌های خود را از «دستمزد دریافتی» بپردازند، هر آن چه که پس از کسر هزینه‌هایی که برای تولید درآمد باید متحمل شوند، باقی می‌ماند.

برای این که ببینیم این در عمل چگونه کار می کند، بیایید بررسی کنیم که چگونه شرکت بزرگ تولید کفش «پرداخت خالص» خود را ایجاد می کند.




حقیقتی شگفت انگیز درباره تجارت

Giant Shoe با خرید مواد اولیه مورد نیاز برای ساخت کفش با هزینه حدود 3 دلار برای هر جفت شروع می شود.

در مرحله بعد، مواد خام را با هزینه ای حدود 4 دلار برای هر جفت به کفش تبدیل می کند.

سپس کفش های آماده شده را به خرده فروشان منتقل می کند.

بیایید بگوییم که این هزینه حدود 1.50 دلار برای هر جفت است.

هزینه ساخت و حمل کفش به جایی که واقعاً می توان آنها را فروخت، در مجموع 8.50 دلار برای هر جفت است.

اکنون خرده‌فروش کفش‌ها را از Giant Shoe با قیمت 22.50 دلار برای هر جفت خریداری می‌کند. بنابراین این شرکت به ازای هر جفت کفش فروخته شده 14 دلار درآمد دارد.

این 14 دلار "حاشیه ناخالص" یا به سادگی "حاشیه" نامیده می شود. زیرا نشان دهنده میزان درآمد Giant Shoe پس از کسر هزینه های کاملاً ضروری تولید و حمل و نقل است. به این معنی که سود خالصGiant Shoe،    شصت و دو  درصد از فروش است.

خرده‌فروش ها بعداً کفش‌ها را با قیمت 39.95 دلار به ازای هر جفت به مشتریان می‌فروشد. اما این داستان دیگری برای زمان دیگری است.

در مرحله بعد،     Giant Shoe از مارجین ناخالص 14 دلاری خود (پرداخت "در خانه") برای پوشش هزینه های مختلف استفاده می کند.

اگر برنامه‌ریزی و اجرای خوبی داشته باشد و همه کالاهایش را بفروشد، مانند امیلی، Giant Shoe درآمد یا مازاد بر آن خواهد داشت.


نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید اینجا است: شرکت Giant Shoe تمام حقوق و سایر هزینه ها را بدون حاشیه ناخالص پرداخت می کند.

بنابراین برای پرداخت هزینه حقوق 4000 دلاری امیلی، Giant Shoe باید 4000 دلار اضافی به عنوان (حاشیه ناخالص) تولید کند، درست است؟

از آن جایی که Giant Shoe فقط حدود 62 درصد از فروش به خرده‌فروش درآمد دارد، برای کسب درآمد 4000 دلاری سود ناخالص، باید واقعاً 6429 دلار فروش داشته باشد (62.2٪ از 6429 دلار معادل 4000 دلار است).

شما می توانید به راحتی با تقسیم هزینه بر درصد حاشیه ناخالص، مقدار دلار فروش مورد نیاز برای پوشش هزینه های اضافی، مانند حقوق و دستمزد را محاسبه کنید (4000 دلار تقسیم بر 0.622 برابر با 6429 دلار است.)


محاسبه ارزش شما

تصور کنید می خواهید برای Giant Shoe  با حقوق 4000 دلار در ماه کار کنید.

بسته به مزایای شما، Giant Shoe  باید بیشتر از حقوق شما را به تنهایی پوشش دهد.

در واقع شرکت‌ها معمولاً 17 تا 50 درصد از مبلغی را که به یک کارمند می‌پردازند، برای کمک به پوشش بیمه سلامت، تعهدات بازنشستگی، بودجه بازنشستگی اجباری دولت و بیمه بیکاری و موارد دیگر کمک می‌کنند.

بنابراین بیایید فرض کنیم سهم Giant Shoe  25٪ از حقوق است.

این بدان معنا است که مقدار واقعی پول نقد مورد نیاز برای پرداخت حقوق شما در هر ماه 5000 دلار است.  می دانید چرا؟ 

1. باید 4000 دلار برای پرداخت به شما داشته باشد.

2. برای پرداخت بیمه و سایر هزینه های فوق الذکر باید 25% از 4000 دلار، 1000 دلار داشته باشد.

4000.3 دلار + 1000 دلار = 5000 دلار به یاد داشته باشید، 5000 دلار فقط مقدار پول نقدی است که Giant Shoe باید هر ماه در دسترس داشته باشد تا هزینه های شما را به عنوان کارمند پوشش دهد.

این رقم منعکس کننده میزان فروش بالاتری نیست که شرکت برای «برداشتن» حقوق شما به آن نیاز دارد.

در واقع برای پرداخت 4000 دلار حقوق، شرکت باید بیش از دو برابر این مبلغ کفش بفروشد.

به دو نکته در مورد «چگونه کارمندان حقوق می گیرند» توجه کنید:

اولاً پرداخت حقوق شما مستلزم آن است که شرکت پول نقد بسیار بیشتری نسبت به آن چه در واقع دریافت می‌کنید تولید کند.

دوم، تمام پول نقدی که برای پرداخت به شما استفاده می شود، در نهایت از سوی مشتریان می آید، نه از شرکت.

استخدام شما به این معنی است که Giant Shoe باید هر ماه 8036 دلار کفش اضافی بفروشد تا حقوق شما را پوشش دهد.

بنابراین چگونه به شرکت در انجام آن کمک خواهید کرد؟

این یکی از رازهای تفکر مدل کسب و کار است:

ارزش یک کارمند با ارزشی که در نهایت به مشتریان ارائه می دهد سنجیده می شود.

هنگامی که سازمانی تصمیم می گیرد شما را استخدام کند، در نظر می گیرد که آیا ارزشی که می توانید به مشتریان ارائه دهید بیشتر از هزینه پرداخت حقوق شما باشد یا خیر.




محاسبه ارزش خود 

بسیاری از شرکت ها از حاشیه سود ناخالص به اندازه 62% Giant Shoe بهره نمی برند.

فرض کنید برای شرکتی کار می کنید که میانگین سود ناخالص آن 40 درصد است.

سؤال: برای پرداخت حقوق ماهانه 4000 دلاری شما، شرکت باید چقدر فروش اضافی ایجاد کند؟ فرض کنید مزایا 25 درصد حقوق است.

پاسخ: پرداخت ماهانه 4000 دلار به یک کارمند مستلزم آن است که شرکت شما هر ماه 12500 دلار فروش اضافی ایجاد کند (4000 دلار ضربدر 1.25 تقسیم بر 0.40)





چرا چیزها خیلی گران هستند؟

به عنوان یک قاعده کلی، بسیاری از کارفرمایان تصور می کنند که حقوق کارمند هر چه که باشد، شرکت باید دو برابر این مبلغ را در فروش اضافی ایجاد کند.

بنابراین 96000 دلار فروش اضافی برای پوشش تمام هزینه های کارمندی که سالانه 48000 دلار درآمد دارد مورد نیاز است.

بسته به صنعت و یا درصد حاشیه ناخالص، برای برخی از کارفرمایان قانون کلی سه برابر حقوق سالانه است.

وقتی به هزینه‌های یک کسب‌ و کار فکر می‌کنید و منطق پشت تعیین قیمت‌ها را بررسی می کنید، راحت‌تر می‌توانید درک کنید که چرا همه چیز می‌تواند بسیار گران باشد.

آیا جای تعجب است که شرکت ها وسواس گونه و بی وقفه تلاش می کنند تا سود ناخالص خود را افزایش دهند؟

ارزش شما برای یک سازمان

به صراحت بگویم، اگر فکر می‌کنید که ارزش حقوق سالانه 60000 دلار را دارید، آماده باشید تا توضیح دهید که چگونه استخدام شما به طور مداوم سالانه 120000 تا 180000 دلار اضافی به سازمان وارد می‌کند.

البته ارزش هیچ کس به تنهایی از نظر پول قابل اندازه گیری نیست.

اما کارفرمایان باید بر اساس سنجش ارزشی که به مشتریان ارائه می‌دهید در مقابل هزینه استخدام شما، تصمیمات استخدامی را اتخاذ کنند.

این دلیلی است برای این که هم شرکت ها و هم افراد نیاز به درک مدل های کسب و کار دارند.

در حال حاضر شما باید درک خوبی از:

(1) این که مشتریان چگونه ارزش شما را برای سازمان تعیین می کنند؟ و
(2) نحوه تعیین حقوق و دستمزد یا هزینه هایی که می خواهید دریافت کنید،

داشته باشید.

به این مسائل فکر کنید، زیرا زمان آن رسیده که مدل کسب و کار فردی خود را آزمایش کنید.


درآمد:

پولی که وارد می شود.

مخارج:

پولی که خارج می شود.

درآمد یا سود:

آن چه پس از کم کردن پول خارج شده از پول وارد شده باقی می ماند. همان سود.

صورت سود و زیان:

خلاصه ای از درآمدها و هزینه های یک واحد تجاری در یک دوره زمانی معین، معمولاً سه ماه یا یک سال.

فروش:

پول حاصل از فروش خدمات یا محصولات.

عایدی:

فروش به اضافه بهره، اجاره، حق امتیاز یا درآمد های غیرفعال دیگر.


حاشیه ناخالص یا حاشیه:

فروش منهای بهای تمام شده کالا یا خدمات فروخته شده (معمولاً به صورت درصدی از فروش بیان می شود.)

هزینه کالا یا هزینه فروش:

هزینه مستقیم برای فروشنده کالا یا خدمات فروخته شده.

نقطه سر به سر:

جایی که پول وارد شده برابر است با پول هزینه شده.

هزینه تمام شده حقوق:

هزینه کامل حقوق یک کارمند، از جمله بیمه درمانی (در صورت نیاز)، بازنشستگی تعهدات، بیمه دولتی یا مالیات کمک ها و غیره، علاوه بر خود حقوق.


منبع: کتاب Business Model You (اُستروالدِر)


برنامه ریزی توسعه فردی (بخش دهم)
Ali Akbar Izadikhah ۱۴۰۱/۰۷/۱۷ ۱۵:۱۸:۰۸
اشتراک گذاری این پست
بایگانی
ورود برای ارائه نظر
برنامه ریزی توسعه فردی (بخش نهم)
بازطراحی مدل کسب و کار فردی